راست گفتند ملائـــکه :آیـــا موجودی می آفرینی که در زمین خونریزی کند؟!
و او اسباب بازی های زیبایـــش را به چهارده نفر فروخت !...
خدایا به حقّ بنی فاطمه که بر قولم ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول من و دست و دامان آلِ رسول
* همین!
گاهی باید جای پنجشنبه ها
چهارشنبه ها
روحِ خسته ات رو بذاری روکولِ جسمت و کشون کشون ببری بهشت رضا
اونوقت به هوای شادکردن روح اونی که خیال میکنی تو قبر خوابیده
هفت تا الحمد و هفت تا انا انزلناه و یاسین بخونی و
بدمی به روح مرده ی از یاد رفته ی خودت
ولی نه! اول باید
با اشکات خاکهای دل سنگیت رو بشوری
بعـــد....
....
اونوقته که حس می کنی روحت دوباره جون گرفته
اونوقته که حس میکنی شدی همسن بچگیات
بعد باید دست دلت رو بگیری و ببریش یه گوشه
یه جائی شبیه پارک کوچک قبرستان
بنشونیش روی تاب و ...
بذاری هر چندتا که دوست داره تاب بخوره
ت.....
روبروی ....
یه استکان چای داغ و....
تا دلت میخواد .........
* ................
*عکاس: خودم/امروز؛16 اسقند؛بهشت رضا
سرمان کلاه گذاشتند ...
...
فضول را بردند جهنم؛ گفت: هیزمش تر است
آخر آن قدیم ندیم ها جهنم کجا بود که فضول را ببرند؟؟!...
بچه بودیم نمی فهمیدیم
...
سرمان کلاه گذاشتند ...
نا حق که هرگز
حرف حق هم نمیشه زد
(تلخه)
پس
نه حق نه نا حق
نه سفید نه سیاه
حق و ناحق
سفیدوسیاه
راه راه
سروته
نه
فقط خاکستری ...
*لینکارو حذف کردم...وقتی سالی یک بارم به ادم سر نمیزنن...
*حوصله هم ندارم
ϰ-†нêmê§ |